زمانی که ینفر را خلق کردم، میخواستم گرالت همراه او رشد کرده و کامل شود، اما بعدها تصمیم گرفتم که اوضاع را پیچیده کنم و یک زن کلیشهای را خلق نکنم تا تنها با آن بتوانم نظر خواننده را جلب کنم.
آندژی ساپکوفسکی
فرینجیلا ویگو جادوگری نیلفگاردی و یکی از دو نیلفگاردی عضو محفل جادوگران به همراه هموطنش اسیره ور آناهید بود، او همچنین با آنا هنریتا از توسان ارتباط فامیلی دوری داشت. چشمان سبز و موهای مشکلی کوتاه نمونههایی از زیبایی ذاتی فرینجیلا بودند. در جنگ شمالی اول، فرینجیلا در کنار ارتش نیلفگارد در نبرد تپه سادن جنگید و در همان نبرد او ینفر را که در جبهه مقابل بود، کور کرد. (بیشتر…)
بله، ما میخوایم حکومت کنیم. مشکلش چیه؟ همه میخوان حکومت کنن و من بهتر از هر کسی در این شهر میدونم چطوری این کارو انجام بدم.
فیلیپا ایلهارت، ویچر 2: قاتلین پادشاهان
نه! تسلیم نمیشوم، من دیگر یک دختر وحشتزده از برج تاریک ماریبور نیستم، من چهاردهمین نفر سادن هستم…
تریس، خون الفها
آخرین دیدگاهها